کد مطلب:149282 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:122

شرایط امر به معروف و نهی از منکر
التائبون العابدون الحامدون السائحون الراكعون الساجدون الأمرون بالمعروف و الناهون عن المنكر و الحافظون لحدود الله و بشر المؤمنین. [1] .

از مطالبی كه در دو شب گذشته عرض شد، معلوم شد كه در نهضت حسینی مجموعا سه عامل مؤثر بوده است: یكی امتناع از بیعت، دیگر پذیرش دعوت كوفیان، و سوم - كه از آندو مستقل است - امر به معروف و نهی از منكر. و معلوم شد كه هر یك از این سه عامل خود به خود برای امام علیه السلام وظیفه ی بخصوصی را ایجاب می كرده و عكس العمل خاصی را به وجود می آورده است. و هم عرض كردیم كه ارزش این نهضت بر حسب هر یك از این سه عامل، مختلف و متفاوت می شود. اگر تنها عامل دعوت كوفیان را در نظر بگیریم، یك حد معینی از ارزش را دارا خواهد بود. اگر عامل امر به معروف و نهی از منكر را در نظر بگیریم، ارزش آن دهها برابر بالاتر می رود و مهمتر می شود، به جهت اینكه در عامل دعوت لااقل احتمال موفقیتی در


حدود صدی پنجاه و یا كمتر هست ولی در عامل امتناع از بیعت چنین احتمالی هم وجود ندارد، یك مقاومت صد در صد خطرناك است. عامل امر به معروف و نهی از منكر هم این تفاوت عظیم را با عامل بیعت دارد. در عامل بیعت تقاضا از طرف دشمن است. یعنی در زمینه ی یك تقاضای نامشروع و نارواست. لذا امام در مقابل این تقاضا «نه» می گوید، امتناع می ورزد و نمی پذیرد. اگر تنها این عامل را در نظر بگیریم، معنی اش این است: اگر آنها چنین تقاضایی از امام نمی كردند، امام در برابرآنها قرار نمی گرفت؛ چون آنها چنین تقاضایی كردند امام به عنوان شخصی كه آن تقاضا را نمی پذیرد؛ در برابر آنها قرار گرفت (و در عامل اول، دعوت، امام را در مقابل آنها قرار داد). اما اگر عامل سوم را كه امر به معروف و نهی از منكر است در نظر بگیریم؛ نه دعوت، امام را در برابر آنها قرار می دهد و نه تقاضای بیعت، بلكه این خود امام است كه در برابر آنها قرار می گیرد و در واقع فساد اوضاع، شیوع بدیها و منكرات و به تعبیر خود امام حلال شدن حرامها و حرام شدن حلالها و بالأخره مشاهده ی وضع نابسامان و فاسد اجتماع، امام را در برابر آنها قرار می دهد و وادار به قیام می كند. روی همین جهت، ارزش قیام امام بر حسب این عامل خیلی بالا می رود و این درس شكل دیگری به خود می گیرد، حساب دیگری باز می كند، و عمده سبب و علتی كه به این نهضت آن شایستگی را داده است كه برای همیشه در پیشانی تاریخ بدرخشد، برای همیشه زنده بماند، یك درس جاویدان و یك نهضت بی نظیر در دنیا باشد همین جهت است، البته به اضافه ی یك خصوصیاتی كه عرض خواهم كرد.

این عامل ارزش نهضت را بسیار بالا می برد و به همین دلیل ما باید امر به معروف و نهی از منكر را از نظر اسلام بشناسیم كه این چه اصلی است؟ این چیست كه آنچنان اصالت و قدرت دارد و آنچنان از نظر اسلام اهمیت دارد كه مردی مانند حسین بن علی علیه السلام را وادار می كند كه در راه خودش جان خویش را از دست بدهد، خون خود را بریزد، خون عزیزان خود را بریزد، خون یاران خود را بریزد و تن به فاجعه ای بدهد كه واقعا در دنیا كم نظیر است. آنوقت ما بعد از هزار و سیصد سال در مقابل امام بایستیم و این طور گواهی بدهیم: «اشهد انك قد اقمت الصلوة و اتیت الزكوة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنكر و جاهدت فی الله حق جهاده حتی اتیك الیقین» [2] در مفهوم این


شهادت و گواهی درست فكر كنید: ما گواهی می دهیم كه تو نماز را بپا داشتی، تو زكات و انفاق را به همه ی مراتبش ادا كردی [3] تو آمر به معروف و ناهی از منكر هستی، تو امر به معروف و نهی از منكر كردی، یعنی تمام نهضت تو امر به معروف و نهی از منكر است، در راه خدا كوشیدی، آن حد اعلای كوشش، آن كوششی كه سزاوار است یك بشر در راه حق از خود بروز دهد.

نكته ی قابل توجه این است كه ما در زیارت وارث می گوییم: «ما گواهی می دهیم». گواهی برای چه كسی می دهیم؟ معمولا نزد قاضی كه می رویم گواهی می دهیم. وقتی كه مطلبی برای قاضی ثابت نیست و می خواهیم مدعایی را ثابت كنیم، می گوییم: آقای قاضی! من گواهم كه فلان شخص در فلان وقت این مقدار تحت فلان عنوان از این آقا طلبكار بود. در زیارت وارث هم شهادت می دهیم. نزد چه كسی شهادت می دهیم؟ آیا نزد خدا شهادت می دهیم؟ به نفع چه كسی؟ به نفع امام حسین؟

علمای معانی و بیان، نكته ای را ذكر می كنند كه خیلی عالی است و آن این است: انسان گاهی مطلبی را در مقامی می گوید نه برای اینكه مطلب را به شنونده تفهیم كند، بلكه برای اینكه می خواهد به او تفهیم كند كه من این را می فهم. این خیلی شایع هم هست. شما گاهی در حضور كسی به یك مطلب گواهی می دهید نه به عنوان اینكه او بداند؛ می دانید خودش می داند ولی با این گواهی می خواهید به او بفهمانید و نزد او اقرار كنید كه شما می فهمید و می دانید.

در اینجا شهادت معنایش اعتراف است. «من گواهی می دهم» یعنی من هم مثل هر آدم فهمیده و محققی به این حقیقت اعتراف می كنم، من معترفم یا ابا عبدالله كه نهضت تو، نهضت امر به معروف و نهی از منكر بود. یعنی من این را می فهمم كه تو تنها


به خاطر دعوت اهل كوفه قیام نكردی. قبل از اینكه دعوت اهل كوفه ای پیدا شود قیام كردی. تو اول قیام كردی، بعد مردم كوفه تو را دعوت كردند. من گواهی می دهم و اعتراف می كنم كه نهضت تو تنها این نبود كه من بیعت نمی كنم؛ نهضت تو شامل مطلب دیگری بود، اصل دیگری در اسلام را اجرا كردی و آن اصل امر به معروف و نهی از منكر است.


[1] توبه / 112.

[2] زيارت وارث.

[3] چون زكات، تنها پول دادن نيست؛ ثروت زكاتي دارد، نطق زكاتي دارد، فكر و مغز زكاتي دارد، بدن انسان مجموعا زكات دارد، دست و پا هر يك زكاتي دارند، چشم زكاتي دارد، گوش زكاتي دارد. يعني هر نعمتي كه خدا مي دهد، وقتي شما بهره اي از آن نعمت را در خدمت مخلوقات خدا قرار مي دهيد، زكات داده ايد، در قرآن مي خوانيد: «الذين يؤمنون بالغيب و يقيمون الصلوة و مما رزقناهم ينفقون» (بقره / 3) متقين كساني هستند كه به غيب و ماوراء محسوسات ايمان دارند، نماز را بپا مي دارند و از آنچه ما به آنها انعام كرده ايم مي بخشند. وقتي كه از معصوم مي پرسند: يعني چه از آنچه كه ما به آنها داده ايم؟ امام مي فرمايد: «اي مما علمناهم يعلمون». به موضوع مال و ثروت اختصاص نمي دهد. يكي از مصداقهايش اين است كه اگر شما عالم هستيد، اگر مي دانيد چيزي را كه ديگران نمي دانند، اگر علم مفيدي براي بشر نزد شما هست، اتفاق و زكات آن در راه خدا اين است كه به محتاجان برسانيد. اين هم زكات و انفاق است.